معنی از هم گذراندن، تقاطع کردن بهم پیچیدن، در هم امیختن، در هم بافتن، مشبک کردن, معنی از هم گذراندن، تقاطع کردن بهم پیچیدن، در هم امیختن، در هم بافتن، مشبک کردن, معنی اx ik ;vcاjbj، تrاzu lcbj fik /d]dbj، bc ik اkdoتj، bc ik fاtتj، kafl lcbj, معنی اصطلاح از هم گذراندن، تقاطع کردن بهم پیچیدن، در هم امیختن، در هم بافتن، مشبک کردن, معادل از هم گذراندن، تقاطع کردن بهم پیچیدن، در هم امیختن، در هم بافتن، مشبک کردن, از هم گذراندن، تقاطع کردن بهم پیچیدن، در هم امیختن، در هم بافتن، مشبک کردن چی میشه؟, از هم گذراندن، تقاطع کردن بهم پیچیدن، در هم امیختن، در هم بافتن، مشبک کردن یعنی چی؟, از هم گذراندن، تقاطع کردن بهم پیچیدن، در هم امیختن، در هم بافتن، مشبک کردن synonym, از هم گذراندن، تقاطع کردن بهم پیچیدن، در هم امیختن، در هم بافتن، مشبک کردن definition,